« حاج اقا چغندر » نامه


دوست داشتن از عشق برتر است !
و من هرگز خود را
تا سطح بلندترین قله ی عشق های بلند
پایین نخواهم اورد

(معلم شهید دکتر علی شریعتی)


بیست و سوم اردیبهشت دومین سال تولد حاج اقا چغندر فقط و فقط بر خودش مبارک باشه ، چون همه میدونیم واسه ما مصیبت بزرگیه !!!!!( اونقدر هم لوسه بجای یه کیک با دوشمع ! دوتا کیک یک شمعی سفارش داده)
بین « حاج اقا چغندر » و « خودم » یه مسائلی (از نوع خونوادگیش) پیش اومده ، « حاج اقا چغندر » چون یکم جو خودبزرگ بینی (بخاطر همون 1+1سالگیش )اون را گرفته بود ، قصد داره روزنوشتهایش را در وبلاگ خودش قرار بده ولی « خودم » هم میخوام درد دلهای روزانه ام را با فرشته را همینجا ادامه بدم ...
مشکل پیش اومده حاد تر ازین حرفهاست که بشه درستش کرد ، ریش سفیدی بزرگترها ، مراجعه دادگاه رفع اختلاف و ضرب الاجل ناتو ، ثبت نام هاشمی رفسنجانی !!!و راههای دیگه هیچ مثمر ثمر نشد و اینطور که پیداست « حاج اقا چغندر » به اهم دلایل زیر میخواد وبلاگ جدیدش را راه اندازی کنه:
1) روزنوشتهای بی سرو تهش(!) معمولا احساسات ابراز شده توسط « خودم » را از بین میبره !
2) وجود عدد123 تو ادرس این بلاگ باعث فیلتر شدن این وبلاگ برای بعضی از دوستان ایشون شده !
3) بقیه اش هم میگه به خودش(!) مربوطه ...
لطفا حمایت خودتون را به رفتن حاج اقا و اعتراض به غصب چندماهه اراضی اشغالی این وبلاگ اعلام کنین !و یا اینکه اگر شما هم دلتون خواست نظرتون را بگین شاید اونم قبول کرد!(گرچه اون اعتنا نمیکنه!!!)
خوب دیگه فکر کنم لازم به تذکر نباشه که این دوتا وبلاگ هیچ نسبتی با هم ندارند ، هرگونه رابطه سببی و نسبی بین این دوتا بلاگ شدیدا و قویا تکذیب میشه و بازم لازم به تاکید نیست که حتما به اون هم سربزنین تا دلش نشکنه...


خداییش منکه از دست نوشته ها اون تو بلاگم راحت شدم !شما چطور؟ شما اگه خیلی ازون خوشتون میاد برین اونجا بهش سربزنین...

« بی عنوان » نامه

خدواندا آرامشى عطا فرما
تا بپذیرم آنچه را که نمى توانم تغییر دهم
و شهامتى
که تغییر دهم آنچه را که مى توانم
و دانشى
تا بدانم تفاوت آن دو را

جبران خلیل جبران


نمیدونی چه احساسی بهم دست داد ؛
وقتی دیدم من هم برات "شما "شدم...
وقتی بهم گفتی "مزاحم نشم"...
وقتی بهم گفتی "حرف مفت میزنی "...
وقتی بهم گفتی ...
شاید من زیاد جدی گرفته بودم !
شاید من زیاد جدی گرفته ام !
بعد از اینهمه مدت هنوز یاد نگرفتم که نباید هیچ چیز را جدی بگیرم!
حتی زندگی ...
اگه حرفی زدم که رنجوندمت ببخشید ...
امیدوارم همیشه شاد و سربلند و خوشبخت باشی ...

بهم گفت : فکر میکنی با این طرز درس خوندنم کنکور قبول میشم !
گفتم:تو نه !ولی من اگه سواد تورا داشتم قبول میشدم ...
گفت :جدی میپرسم ! قبول میشم ؟
توچشماش نگاه کردم گفتم : نه !!!
چشمهایش پر اشک شد ، بغض کرد .نتونست جلو خودش را بگیره ...
وقتی اروم شد ، بهش گفتم دلیلش همینه ! تو اگه یه ذره شک کنی که قبول نمیشی خودتو میبازی !ولی من نه ! اگه بی خیالی من با سطح علمی تو یکی لشه ٬ بالاترین رتبه کنکور میشیم ولی این « استرس» کار دستت میده ...
امیدوارم جمعه موفق بشه (حداقل واسه اینکه به من ثابت کنه ...)...
برامون دعا کنین ...
بیست و سوم هم رسید!!! ...

« ظهور » نامه

دردلهای یک فرشته خوشبخت :
هنوزم بوی عطرت را تو اون روز بارونی به خاطر دارم ...
انروزی که تو گرمای دستت بدنبال زخم خشونت میگشتم ...
انروزی که در گوشت گفتم :...
و تو  گفتی :...
میدانم فراموشم خواهی کرد ولی من هرگز فراموشت نخواهم کرد ...
خوشبتی حق تو بود . ای خوشبخت ترین انسان روی زمین ...
و من در تاریکی این شبها تنها به انتظار مهتاب خواهم بود ...
همین روزهاست ...
سالگرد ظهور فرشته ای در شبهای تاریکم ...
سالگرد ظهور فرشته ای در دنیای نا امیدم ...
سالگرد ظهور فرشته ای که دوست داشتن را بهم اموخت ...
سالگرد ظهور فرشته ای که پاک بودن را یادم داد...
سالگرد ظهور فرشته ای که صادق بودن نشانم داد...
سالگرد ظهور فرشته ای که خودباوری را بهم فهموند...
خاطرات اردیبهشت برایم بهترین خاطرات است ...

تنها چیزی که از « قسمت » باور داشتم ظهور تو در ان شب مهتابی بود ...حضوری هم زمان در یک نقطه از این دنیا ...

راستی یه خبر توپ و دست اول :
بعد از نقشه گسل های تهران ، نقشه اتشفشانها تهران و ... ! جدیدا شهردار بسیار محترم و معزز و گوگولی مگوری مون نقشه مسیر حرکت امام زمان را تهیه کرده و قصد اماده سازی مسیر را داشته بوده است !!!که خوشبختانه جلوی نشر این نقشه را گرفته اند . متن کامل خبر را از اینجا بخوانید . تو این لینک هم مطلب طنزی در این مورد نوشته .
خداییش اینها ملت ما را اینقدر ...گیر اوردن ...

23 اردیبهشت هم نزدیکه !یه تصمیماتی گرفتم برای اونروز !باید یه تغییراتی اساسی ایجاد بشه ...
تغییراتی خصوصی و عمومی ... دوست داشتم اولین تغییرات با درس خوندن ایجاد بشه ، بقول معروف نشد که بشه !
شاید قسمت من همین بوده که بر سرم گذشته ... بفکر اینده باش سالم و سرزنده باش ... هرگز به غصه خوردن گذشته برنگشته !!!(راستی میدونستین معین مقلد اقای منتظری است !!!)
اره داداش من (خواهر من)...
راستی دیروز یه بحثی بین علما پیش اومد که باید از همین خواهرها پرسید! اگه دوست داشتین تو پی ام بهم بگین ! اگر هم دوست نداشتین جواب ندین!
چرا دخترها (بعضیهاشون البته ، بگم تا کلمو نکندین) با اینکه خودشون دوستی با پسرها را تجربه کردن ولی همیشه دوست دارن که برای خواستگارهاشون انتخاب اول باشند ...!!!
پ.ن : خواهشا فکرهای عجیب و غریب و نکنین ، همه چی امن و امانه !قلندر در خواب است ،داروغه بیدارست .