« برای من » نامه

سلام. امیدوارم خوب باشی . حال مامان وبابات
چطوره؟امیدوارم همگی شاد وسلامت باشید. نمیدونم باید بهت
بگم یا نه؟؟؟؟اما دل به دریا میزنم . شاید باورت نشه اما
دیشب خوابت را دیدم . دلم برات تنگ شده . اگه بدونی چه
حالی دارم.منتظرت بودم نمیدونستم کجا و چطوری فقط ضربان
قلبم شدیدتر شده بود و من عصبانی . از صبح تا حالا با
همه دعوا کردم .نمیدونم چرا...تو میدونی؟اولش حوصله هیچ
چیز و هیچ کاری را نداشتم نمیدونم چطوری شد که امدم سراغ
اینترنت .از بین کلی پیام نخونده که داشتم اول سراغ اسم
تو رفتم . شاید باورت نشه ولی از ته قلب امیدوارم مرا
ببخشی .من اشتباه کردم الان خیلی پریشان و پشیمانم ولی
...ولی..کاش راه برگشتی بود یا جراتی برای رویارویی با تو .
مرا ببخش



« بارون » نامه

بارون ...
تو این وقت سال ...
تو نصفه شب ...
...
بهترین خاطرات ما زیر بارون بود و هست ...
نگو نه !...
...
نگو عشق ورزی در قاموس من کار درستی نیست ...
...
بازم بارون های نیمه شب ٬ هوای تو رو به سرم زد ...
سال گذشته ... سالهای گذشته ...
تنها چیزی که ما را به یاد هم میاورد بارون بود...
تنها چیزی که احساسمون درموردش مشترک بود بارون بود ...
تنها چیزی که تو گرمای بعد از ظهر تابستون از خدا خواستیم و بهمون داد بارون بود ...
امیدوارم هنوزم بارون منو برای لحظه ای به یادت بیاره ...
...
همیشه فاتح باشی ای مغرور مسرو...
...

« گفتنی » نامه

گفتنی ها کم نیست
مثلا صبح و سلام هر روز
شوق دیدار تو یک لحظه و هر لحظه بعد
تب نادیدن تو ، وحشت این فکر و خیال جانسوز

گفتنی ها کم نیست
به گمانم که خدا نقاش است
زندگی مظهر رنگهای خداست
رنگها ترجمه احساس است
مثلا سادگی آبی مهر
گرمی و زردی یک پرتو نور
حس رویایی همراه تو بودن در عشق بی تو در تنهایی
با تو هنگام حضور

گفتنی ها کم نیست
سخن از عشق بگو
عشق ، یعنی هستی
عشق ، یعنی مستی
عشق یعنی سخنی هست ، نمی باید گفت
عشق یعنی که نامی را باید در سینه نهفت

گفتنی ها کم نیست
عشق یعنی یک راز
گفتگوی من و تو
خلوت و راز و نیاز
حس نزدیکیِ با دوست به هنگام نماز
عشق معنای خداییِ وجود
شوق پرواز به هنگام سجود

پ.ن : ممنون از تو ...