-
« اردیبهشت » نامه
پنجشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1384 00:41
تو مرا میفهمی ، من تو را میخواهم و همین سادهترین قصهی یک انسان است تو مرا میخوانی من تو را نابترین شعر زمان میدانم و تو هم میدانی تا ابد در دل من میمانی تا ابد در دل من میمانی تا ابد در دل من میمانی ... بازهم اردیبهشت ... فرشته ها همه اردیبهشت ی اند ، نه اینکه متولد اردیبهشت تند!! بلکه اردیبهشت ، ماه ظهور...
-
« هیچی گری » نامه
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 01:12
چرا وقتی ادم تنها میشه غم و غصه اش قد یه دنیا میشه میره یه گوشه پنهون میشینه اونجا را مثه یه زندون میبینه غم تنهایی اسیرت میکنه تا بخوای بجنبی پیرت میکنه ... احتمالا شما هم این اهنگ فریدون فروغی را شنیدین ... عموما اهنگهایی که در دهه های پنجاه و شصت اجرا میشد همگی از اشعار پرمایه و زیبایی برخوردار بودند ٬ ولی در...
-
« سئوال » نامه
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 00:01
دیشب غم دل به دل بگفتم به نهفت چون صبح دمید دیگری هم می گفت من بودم و دل راز مرا فاش که کرد دیگر غم دل به دل نمی باید گفت یه سئوال ؟ بی جواب ! اگه یه روزی نتونیم به دلمون هم اعتماد کنیم چه باید کرد ؟؟؟؟
-
« NET. » نامه
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 02:08
I asked God to help me love others as much as he loves me. God said : Ahah , fanally you have the idea! از خدا خواستم کمک کند همان قدر که او مرا دوست دارد ٬ من هم دیگران را دوست بدارم خداوند فرمود : اها ٬ بالاخره اصل مطلب دستگیرت شد ! از مناجاتهای حضرت مسیح(ع) هیشکی(!!!) نیست به من بگه ابت نبود نونت نبود ٬ دات نت...
-
« بینهایت » نامه
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1384 23:46
در بینهایت چشمهایت در مخرج کسر مهربانیهایت مجموع خاطرات را بدست اوردم اما ... اما ... توان مهربانیهایت مرا به بینهایت برد وقتی شنیدم که ایران تو نمایشگاه اختراعات سوئد ۴۷تا مدال اورده و از نظر تعداد مدالها رتبه اول کسب کرده کلی الکی احساس خودشیفتگی (هان ! نمنه !؟! گیر ندین به این لغت ٬ تقصیر چلچراغ و بزرگمهر شرف...
-
« داستان » نامه
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 23:10
این داستان را تو یه بلاگ خوندم ٬ شما هم بخونین قشنگه : یه دل شکسته دارم کی می خره؟ دوستم میگفت : یه جا سراغ داره که دل شکسته رو خوب می خره. آدرس اونجا رو به زحمت پیدا کردم تو یکی از کوچه های تنگ و تاریک! تابلو مغازه خیلی قدیمیه طوری که اصلآ معلوم نیست چی نوشته فقط کلمه قلب ویه کلمه که نصفش پیداست، ابد.. که اونم به...
-
« دلتنگ » نامه
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 23:37
دلم برای کسی تنگ است که آفتابِ صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسویش را به بادها می دهد و دستهای سپیدش را به آب می بخشد. دلم برای کسی تنگ است که چشمان قشنگش را به عمق آبی دریای واژه می دهد و شعرهای خوش چون پرنده ها می خواند. دلم برای کسی تنگ است که همچون کودکی معصوم دلش برایم تنگ است و دلش برای دلم می سوزد...
-
« افلاین» نامه
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 23:49
من شکست نخوردم فقط هزار راه موفق نشدن را پیدا کردم (توماس ادیسون) ارسال افلاین برای اهالی اینترنت هم مثه ارسال اس ام اس برای اهالی موبایل کاری معمول شده است ... حتما تا حالا به افلاینها و اس ام اسهایی برخوردین که با درخواست و تهدید ازتون میخوان که به بقیه دوستانتون ارسال شود ... جدا ازین افلاینها که ادم را یاد نوشته...
-
« کبوتر » نامه
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 01:03
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا قربون کبوترهای حرمت امام رضا قربون اینهمه لطف و کرمت امام رضا اومدم تا دوباره برا دلم دعا کنی مثه ایون طلا قلب منو طلا کنی یه نگاه کن اخه من جزتو پناهی ندارم میدنی اخه ، غیر محبتت گناهی ندارم مثه کفترا ببین تو حرمت گوشه گیرم اب و دونم بدی و ندی ، به عشقت اسیرم دستی رو دل خرابم بکش و کن...
-
« دل » نامه
جمعه 19 فروردینماه سال 1384 01:39
همیشه , وقتی تنها و نا امید و ملول تنت , روانت , از دست این و آن خسته ست , همیشه , وقتی رخسار این جهان تاریک , همیشه , وقتی درهای آسمان بسته ست: همیشه , گوشه گرمی , به نام "دل" با توست که صادقانه تر از هر که , با تو پیوسته ست به « دل » پناه ببر , آخرین پناهت اوست . تو را چنان که تمنای توست , دارد دوست امروز بعد...
-
«جهنم ایرانی » نامه
پنجشنبه 18 فروردینماه سال 1384 01:19
می دونی ؟! ... یه روزی فکر می کردم چقدر دوستت دارم ... به این نتیجه رسیدم که یه زمانی عاشقت بودم ولی الان ... . اون وقتها یه حال و هوایی داشتم . سعی می کردم ادای آدمهای خوب رو در بیارم . احساس می کردم یه پاک میتونه لایق تو باشه ، واسه همین سعی میکردم به پاکی برسم . الان هم دنبال اون حال و هوا هستم ؛ دنبال اون خواهش...
-
« عاشق » نامه
یکشنبه 7 فروردینماه سال 1384 23:12
حتما تا ته بخونید ....5 دقیقه هم نمیشه ... (حداقل افلاین بخونین ) : بعضی وقتا خواسته های آدم براش اونقدر مهم میشه که حاضر براش هر قیمتی بپردازه ... مثلا با یه دختری دوسته....اونو می خواد.....اما هر چی تلاش می کنه بش نمی رسه ... به جائی می رسه که میبینه دیگه کسی نمی تونه کمکش بکنه جز خدا .. میاد مومن میشه .....گدا میشه...
-
« بیابان » نامه
شنبه 6 فروردینماه سال 1384 12:35
شب ، مهتاب ، بیابان ، تنهایی ... انجا که تا چشم کار میکرد بیابان بود.. تابحال شب در بیابان بوده اید؟ ... انجا که در دوردست ستارگان اسمانش با سوسوی نور چراغهای روستا یکی میشود ... مهتاب هم که مانند همیشه مکمل زیبایی باشد ... دوست داشتم همانطور ادامه بدهم تا به انتهای بیابان برسم انجا که میشد ستارگان را با دست چید ......
-
«عید» نامه
دوشنبه 1 فروردینماه سال 1384 00:32
یا محول الحول و الاحوال ٬ حول حالنا الی احسن الحال بهار هم امد ، ولی تو نیامدی شاید هم نخواهی امد ؟! ... کاش التماس قلبم را در ان روز بارانی میدی ... کاش میدانستی که با رفتن تو بهار هم خواهد رفت امروز موقع تحویل سال همش به یاد تو بودم ، تو تنهایی خودم همش به تو فکر میکردم ، بهت زنگ زدم ولی کسی جواب نمیداد ، دلشوره...
-
« گزارش » نامه
شنبه 29 اسفندماه سال 1383 21:54
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد از آنکه دلبر دمی به فکر ما نباشد در این بهار ای صنم بیا تو آشتی کن که جنگ و کین با من حزین روا نباشد چه سرنوشت غم انگیزی، که کرم کوچک ابریشم تمام عمر قفس می بافت ، ولی به فکر پریدن بود تو این مدت که ننوشته بودم فکر نکنین که من تنبل شده بودم ها ! نه !!! ( تنبل نبودن من نکته مهمی بود که...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 22 اسفندماه سال 1383 18:28
من همان کلاغ سیاه آخر قصه ها هستم که هیچ وقت به خانه اش نمی رسد!! «پایان بد» قصه های خوب! از من ترانه ای بساز همیشه بر لب، مرا به آغاز یک قصّّّه کودکانه مهمان کن! جایی که یکی هست و یکی نیست! بگذار من باشم و تو باشی و همه قصه های شیرینمان. مرا به غربت گلدانمان دوباره مهمان کن!! از سر هوس من فعلا ایران را سیل برداشته !...
-
« باران » نامه ۲
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 13:05
باز هوس بارون کردم و بارون گرفت . بارون واسه من بوی تو را داره... مست بوی بارونم ... نمیدونم ایا این بارون باز منو به یاد و خاطر تو میاره !؟ امروز کلی زیر بارون خیس شدم ... ماشین داشته باشی و خیس بشی شاهکاره ... کلی ورود ممنوع و چراغ قرمز هم رد کنی دیگه اخرشی ٬ بدجوری جو منو اخذ کرده بود ... بعد تازه اینهمه راه بری...
-
« باران » نامه
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1383 22:30
زندگی نشاط زندگی رویش جوانه هاست زندگی ترنم تمام عاشقانه هاست صدای پرندگان تو سروصدای بازی بچه ها گم شده بود... تو اون گرمای بعد از ظهر تابستون فواره ها به رقص دراومده بودند تا قدری هوا را خنک کرده باشند... سرم را اروم رو شونه هاش گذاشتم ... چشمامو بستم ... خسته بودم خسته خسته ... خسته از همه چی !... اروم کنار گوش من...
-
« دلشوره » نامه
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 23:40
عاشق کسی باش که لایق عشق باشد نه تشنه عشق چون تشنه عشق روزی سیراب میشود چشمهایم را بستم ... فرشته بال و پر خود را ارام بر سر و روی من کشید ٬ گرمای وجودش را کاملا احساس کردم . اما وقتی چشمان خود را گشودم ... امروز دوباره یه عشق واقعی ٬ یه دلهره واقعی را دیدم و بهش حسودیم شد ... فقط حدود یه ساعت از ساعت همیشگی گذشته بود...
-
« تولد الکی » نامه
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1383 01:35
زندگی نشاط زندگی شکفتن است زندگی همیشه از تو گفتن است تا بحال تو چشمان فرشته نگاه کردین ؟؟؟ وقتی به چشماش دقت کنید یه فرشته دیگه می بینید که اونم داره به چشمای شما نگاه میکنه !؟ تا بحال اون فرشته را دیده بودین ؟؟ هیچ میدونین اگه حواستون به اون نباشه ممکنه هر دو فرشته را از دست بدین !! چه مزه ای میده ادم در سال دوتا...
-
« سرآغاز » نامه
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1383 00:50
به نام انکس که فرشته ها را افرید وقتی انسان افریده شد تمامی ملائک و فرشتگان به این کار خداوند اعتراض کردند ولی خداوند از روح خود در ادمی دمید و فرشتگان را ملزم بر سجده بر انسان کرد ... اخ جونمی بالاخره بعد مدتها بی خانمانی اینجا را پیدا کردم و تونستم یه جورایی باهاش کنار بیام ... میخوام بازم بنویسم ... میخوام بازم...