« دل » نامه

کاش دلی نداشتم از اول...
و اگر دلی داشتم، کاش دلداری بود...
و اگر دلداری بود، کاش دلی داشت...
و اگر دلی داشت، کاش به من می‌داد...
و اگر به من می‌داد، کاش هرگز پس نمی‌گرفت...
و اگر پس می‌گرفت، کاش از اول نمی‌داد...
و اگر از اول نمی‌داد، کاش اصلا دل نداشت...
و اگر دل نداشت، کاش دلداری نبود...
و اگر دلداری نبود، کاش دلی نداشتم از اول...

با تشکر از دوست بسیار عزیزم رامین...

نظرات 4 + ارسال نظر
پروانه یکشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:28 ق.ظ http://www.sibohavva.blogsky.com

سلام
خیلی عالی بود
اگه تونستی یه نظر هم به وبلاگ حقیرانه من بنداز.
خیلی خوشحال شدم که باهات آشنا شدم
موفق و موید باشی

شکر تلخ دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 02:09 ق.ظ http://shekaretalkh.persianblog.com

در اگر نتوان نشست.....

بهار دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:11 ق.ظ http://royaiebahar.blogsky.com

ای کاش . . . !!!!

نرگس سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:32 ق.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

چه فکر جالبی تو این متن هست... از اول شروع کرده اخرش رسیده به اولش!!
میدونی ... ایکاش هیچوقت موقعیتی نباشه که بگیم ایکاش!! اما این کلمه فسقلی همیشه همراه بشر بوده و هست... دلیلش هم نادانی و نا آگاهی نیست... همیشه ادما فرصتهاشون رو از دست نمیدن که بعدش بگن ایکاش... گاهی تقدیر ادم رو وادار میکنه به گفتن این کلمه چند حرفی کوچیک...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد