« سئوال » نامه


دیشب غم دل به دل بگفتم به نهفت
چون صبح دمید دیگری هم می گفت
من بودم و دل راز مرا فاش که کرد
دیگر غم دل به دل نمی باید گفت


یه سئوال ؟بی جواب !

اگه یه روزی  نتونیم به دلمون هم اعتماد کنیم چه باید کرد ؟؟؟؟
نظرات 4 + ارسال نظر
shima دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 12:17 ق.ظ

ya mitoonim saremoono bezarim bemirim ya inke ba aghlemoon tasmim begirim ke in do dar vaghe yeki hast

ای بابا !!!! عجب نتیجه گیری کردی ها !!!!!!!

شیما دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 01:45 ق.ظ http://rahgozarebad.persianblog.com

اون موقع دیگه حسابمون با کراموالکاتبینه........

با کی ؟؟؟؟ ؛) ...

سحر دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ب.ظ http://sahar73.persianblog.com

سلام. واقعا سوال بی جوابیه... ولی دل وقتی میمیره که بهش نرسیم. اون مارو دوست داره ولی ما ندیده میگیریمش.

بعضی وقتها زیاد دیدنش کوری میاره !!! نه ؟

نرگس دوشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:26 ب.ظ

اگه مثل من و امثال من از اعتماد کردن به دل خیری ندیده باشی جوابش کاملا مشخصه... اصولا من به دل اعتماد نمیکنم... اما میدونم خیلی رویه بدی رو در پیش گرفتم اما به قول یه نفر تو یه فیلم تو این دوره زمونه نمیشه عقل و دل رو همراه هم کرد... یکی اشو انتخاب کن و بهش اعتماد کن

ما که عقل نداشتیم ؛) دلمون هم راه به جایی نبرد ! حالا باید چیکار کنیم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد